برادر روحانی و دوست عزیز بهائی (قسمت اول )

چرا ؟

و

چگونه ؟

برادر روحانی و دوست عزیز بهائی

سلام و درود صمیمانه مرا بپذیر ، به امید پذیرش ، جملاتی چند با تو دوست عزیز درد دل می کنم

 و امیدم آنست که از مسئولیت بزرگ خویش ، وضیفه ای کوچک انجام داده باشم .

در حدود پنج سال پیش بر اثر روح کاوشگری که در نهاد هر انسانی وجود دارد، و بدنبال انگیزه

 پژوهش و کاوشی که یک جوان از آن برخوردار است ، بر آن شدم تا از آئین تو دوست روحانی

 اطلاعی بدست آورم و بقول شما (( تحری حقیقت )) کنم . بدنبال این خواست با برخوردها و تماسهای

 چند شیفته آئینت گشته ، بدین معتقد شدم که آنچه می جستم یافتم و بهمین سبب تقاضای تسجیل کرده

 و به جرگه احبا پیوستم تا بتمام معنی خود را بهائی احساس کرده باشم و بدنبال این احساس بود که

 به کوشش و جدیت پرداخته تا هم بیشتر و هم بهتر آئینی که بدان سر سپرده بشناسم و هم در ترویج آن

 اقدامی بنمایم ودر این راه قدمی بردارم و نمیدانی که در این رشته چه رنجها برده و چه مشقتها بجان

 خریدم ولی بخود قبولاندم که باید در راه رسیدن به حقیقت و نشر آن ، مصائب را چون شربتی بنوشم و

 دندان بر جگر نهم و آنگاه بود که : بدنبال روح کاوشگر درونم در آثار و الواح بهائیت به مطالعه و

جستجو پرداختم .

اما چه بگویمت ای برادر که چون پوسته این ائئین را کنار زدم و حصارهای برون را شکسته بدرون

راه یافتم در عمق و ژرفای ای آئین و پیروانش چه چیزها یافتم و با چه حقایقی روبرو شدم ، نمی دانم

چه بگویم و چگونه ترسیمی از انچه یا فته ام برایت داشته باشم....................

ادامه مطلب فوق را در وبلاگ http://www.wellcome.blogfa.com/ پی گیری فرمائید .